مبارزه معتادان برای ترک اعتیاد در هرات

معتادان با برگزاری جلسات، عهد ترک اعتیاد را باهم می‌بندند

از چهار سال به این‌سو شماری از معتادانی که اینک استفاده از مواد مخدر را ترک کرده‌اند، کمپی را تحت نام راه آزادی در هرات ایجاد نموده‌‌اند و از این طریق معتادان را از شر این پدیده می‌خواهند نجات دهند.

معتادانی که در این مرکز به سر می‌برند از سودمندی برنامه‌های کمپ راه آزادی خبر داده و می‌گویند برنامه‌های متفاوتی که در این کمپ برای معتادان در نظر گرفته شده، تاثیرات زیادی بالای آن‌ها داشته است.

آرش یکی از معتادانی که در مرحله ترک قرار دارد می‌گوید: «رفتار خانواده و اجتماع با من بسیار زننده بود، هر روز از این وضعیت رنج می‌کشیدم. اما حالا که در این کمپ آمده‌ام رفتار همه با من خوب شده و بسیار خوشحال هستم که دوباره در اجتماع منحیث انسان شناخته می‌شوم.»

معتادان در کمپ راه آزادی با برگزاری جلسات گوناگون، خاطرات دوران معتادی شان را بیان می‌کنند و هم‌دیگر را برای ترک مواد مخدر روحیه می‌دهند.

فضای نسبتا سبز با حوض آب‌بازی برای معتادان در نظر گرفته شده تا هنگامی‌که میل مواد مخدر را می‌کنند در آب خود شان بیاندازند و از این وضعیت خود را نجات دهند.

در همین‌حال، آقای سنگین مسوول کمپ راه آزادی با آن‌که فعالیت‌های این کمپ را مثمر می‌داند اما می‌گوید تا حالا از سوی هیچ نهاد دولتی و غیردولتی به آن‌ها کمک نشده  و مصارف این مرکز را از کیسه شخصی شان می‌پردازند.

سنگین می‌گوید در جریان چهار سالی که این کمپ فعالیت دارد، حدود 3000 معتاد به این مرکز مراجعه و ترک اعتیاد کرده است.

مسوول کمپ راه‌ آزادی مدت زمان حضور معتادان در کمپ را 21 روز عنوان می‌کند و اما می‌گوید بسیاری از این معتادان به اساس میلی که دارند پس از بهبودیافتن هم‌چنان در جلسات ترک اعتیاد شرکت می‌کنند و با این کمپ همکاری دایمی دارند.

در هرات کمپ‌های دولتی و خصوصی ترک اعتیاد زیاد است اما کمپ راه آزادی از جمله محدود کمپ‌های است که توسط افرادی اداره می‌شود که روزگاری معتاد بودند اما اینک برای ترک اعتیاد مبارزه می‌کنند.

از زمان تشکیل حکومت موقت در افغانستان، دولت‌مردان تلاش کرده‌اند تا با پدیده استفاده از مواد مخدر مبازره کنند، اما به نظر می‌رسد تا حال حکومت نتوانسته در این راستا موفق باشد زیرا طبق گزارش‌های تایید شده اکنون افغانستان حدود سه میلیون معتاد دارد که از آن جمله شمار معتادان هرات بیش از 70 هزار نفر گفته شده است.

این نمایش پرده‌ای نیاز به جاوااسکریپت دارد.

گزارشگر: سیدحسن انوری

گزارش‌های مرتبط:

نوشته‌شده در کار عملی دانشگاه | برچسب‌خورده با , , , , , , | دیدگاهی بنویسید

بازار سرد خیاطان هرات در آستانه عید

خیاطان می‌گویند کار آن‌ها در آستانه روزهای عید رونق چندانی ندارد

همه ساله با آمدن روزهای عید بازار خیاطان گرم‌تر می‌شود؛ اما خیاطان در هرات می‌گویند اقتصاد باشندگان این ولایت نسبت به سال‌های پیش خراب‌تر شده و بازار کار آن‌ها امسال کمرنگ شده است.

این خیاطان می‌گویند با آن‌که روزهای اندکی به عید مانده اما مردم کمتر برای تهیه لباس سراغ ‌شان را می‌گیرند.

غلام‌سخی یکی از خیاطانی که از 16 سال به این‌سو در هرات خیاطی می‌کند، مدعی است که شرایط ناگوار اقتصادی سبب‌شده تا مردم نتوانند در روزهای عید لباس تهیه کنند.

در کنار این، خیاطان می‌گویند با آن‌که قیمت دوخت لباس نسبت به سال‌های پیش، بلند نرفته اما بازهم مردم توانایی آن‌را ندارند تا لباس بدوزند.

هرچند خیاطان در سطح شهر، از رونق کم بازار شکایت دارند، اما مصروفیت و شلوغی کارگاه‌های بزرگ خیاطی در هرات هم‌چنان پا برجا است.

در سوی دیگر، مسوولان در ریاست اتحایه پیشه‌وران هرات،  از حرفه‌ای شدن خیاطان سخن می‌زنند.

عبیدالله یاری کارشناس مالی و اداری ریاست اتحادیه پیشه‌وران هرات، با بیان این‌که شرایط اقتصادی مردم روی فعالیت خیاطان تاثیرات مستقیمی دارد، می‌گوید آن‌ها برنامه‌های آموزشی متفاوتی را از سه ماه به این سو برای خیاطان راه‌اندازی کرده‌اند.

آقای یاری هم‌چنان می‌گوید، خیاطان هرات در چندین صنف گوناگون دسته‌بندی شده و در چارچوب آن طبق اصول فعالیت می‌کنند.

عبیدالله یاری در ادامه می‌گوید: «فعالیت صنف‌های خیاطان در سطح شهر هرات محسوس است. ما  برای ارایه خدمات بهتر روی فعالیت خیاطان نظارت داریم و با افرادی که خلاف اصولنامه ما عمل کنند و مردم از کار آنها رضایت نداشته باشند برخورد اصولی می‌کنیم.»

دوخت رخت‌های جدید در روزهای عید میان مردم افغانستان پیشینۀ طولانی دارد، اما اینک به باور خیاطان ولایت هرات، شرایط اقتصادی کار را به‌جایی کشانده که شماری‌ توانایی خرید یک دست لباس را هم ندارند.

این نمایش پرده‌ای نیاز به جاوااسکریپت دارد.

گزارشگران: سیدحسن انوری، فریبا اکبری و امین‌الله ناصری

نوشته‌شده در کار عملی دانشگاه, عمومی | برچسب‌خورده با , , , , , , | دیدگاهی بنویسید

مرکز عملیات رسانه‌ای؛ لابرتوار دانشکدۀ روزنامه‌نگاری دانشگاه هرات

از آنجای که سروکار رشتۀ روزنامه‌نگاری با وسایل و امکانات تخنیکی رسانه‌ای ‌است، دسترسی به این امکانات، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های علاقمندان این رشته به حساب میاید.

اما دانشجویان رشتۀ روزنامه نگاری دانشگاه هرات تا حدودی از این دغدغه به دور هستند.

دانشکدۀ روزنامه‌نگاری دانشگاه هرات یکی از محدود دانشکده‌ها در سطح افغانستان است که امکانات و لازم تخنیکی رسانه‌ای را فراهم آورده و دانشجویان به راحتی می‌توانند به آن دسترسی داشته باشند.

مرکز عملیات رسانه‌ای دانشگاه هرات که حدود چهار ‌سال پیش به همکاری ایالت متحدۀ امریکا آغاز به کار کرد، در سه بخش؛ رادیو، تلویزیون و چاپ نقش موثری در فرایند آموزش این رشته بازی کرده است.

 

بهرام تقوی، مسوول این مرکز می‌گوید که همۀ دانش‌آموختگان و دانشجویان این دانشکده، دوره‌های آموزشی این مرکز را پشت‌سر گذاشته‌اند.

مسوول مرکز عملیات رسانه‌ای دانشگاه هرات، کارکرد این مرکز را با استقبال فراوان دانشجویان روبرو دانسته و می‌افزاید: استقبال فراوان دانشجویان سبب شده است که کورس‌های آموزشی این مرکز در فصل زمستان نیز ادامه پیدا کند.
در همین حال سهیلا عرفانی، رئیس دانشکدۀ روزنامه نگاری دانشگاه هرات وجود این امکانات را برای دانشجویان یک امتیاز می‌خواند و می‌افزاید که این امکانات در روند آموزش این رشته موثر واقع شده است.

خانم عرفانی می‌گوید: «این مرکز توانسته است به ما مانند یک لابراتوار عمل کند و محصول آن ما دانش‌آموختگان کار فهم و با تجربه به جامعه تقدیم نماییم». ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در کار عملی دانشگاه | برچسب‌خورده با , , , , , , | دیدگاهی بنویسید

کنداکتور برنامۀ «خودمانی»

 

 

کنداکتور برنامۀ «خودمانی»

یکی از برنامه های اجتماعی- فرهنگی رادیو علمی آموزیشی صدای جوان روی موج   92،3

 

 

کنداکتور برنامۀ «خود مانی»

نوشته‌شده در کار عملی دانشگاه | برچسب‌خورده با , , , , , | دیدگاهی بنویسید

رییس خاد و جنایت های پنهانی

 

خاد (خدمات امور دولتی) این اسم را بارها در کوچکی زمانی که دانش‌آموز مکتب بودم در مهمان‌خانه‌ی مان از زبان مهمان‌ها پدر و پدرکلانم می‌شنیدم. پدرکلان من که آدم مردم‌دار و مهمان‌نوازی است، همیشه میزبان دوستان و رفیق‌هایش بودیم. آنها معمولا در لابه‌لای صحبت‌های‌شان به گذشته می‌رفتند و از تاریخ، جهاد، شوروی، طالبان، حکومت‌های شاهی و دوره‌های خونین جنگ و دهشت‌افگنی در کشور یاد می‌کردند.

گاه‌گاهی کلمه خاد را از زبان آنها می‌شنیدم، فکر می‌کردم اسم کسی یا مکانی بوده باشد؛ من که به خوبی همه‌ی حرف‌های آنها را درک کرده نمی‌توانستم ولی با شوق و علاقه تا ناوقت‌های شب در کنار مهمان‌ها به‌خاطر شنیدن قصه‌های‌شان می‌نشستم تا کمی از گذشته‌ها بدانم ولی بدبختانه فردای آن‌شب همه را به‌دست فراموشی می‌سپردم. پدرم که در زمان جهاد در حزب حرکت بود و خاطرات زیادی از دوره‌های جنگ و جهاد در آن زمان‌ها داشت؛ گاه‌گاهی که مصروف کارهای زراعت در سر زمین‌ها می‌بودیم ازش می‌خواستم از زمان جهاد قصه کند؛ او نیز در لابه‌لای حرف‌هایش از خاد یاد می‌کرد. من ازش روزی پرسیدم این خاد بالاخره کی است و چی کاره بوده؛ همه وقتی در این باره می‌گوید من هیچ چیزی نمی‌دانم؟ پدرم فقط اشاره‌ای کوتاه می‌کرد و می‌گفت؛ در زمان حکومت خلق و پرچم یک گروهی به سرکرده‌گی داکتر نجیب بود که از صلاحیت‌های زیادی برخوردار بود و استخبارات بی‌حد قوی داشت. هر کس به دام آنها می‌افتاد شکنجه‌های بی‌رحمانه و غیرانسانی می‌نمود. آن‌قدر مردم را این نهاد به کشتن داد که حتا از شنیدن اسمش مردم می‌هراسید و خون در بدن‌شان می‌خشکید! من که آدم درس‌خوانی نبودم در زمان دانش‌آموزی مطالعه که هیچ نداشتم، کتاب‌های مکتب را هم تنها شب‌های امتحان به دست می‌گرفتم یک‌بار هم شاید روی‌خوانی نمی‌توانستم که خوابم می‌برد. هیچ وقتی دنبال تاریخ نبودم و بی‌خبر از همه چیز به سر می‌بردم.

ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در مقاله ها | برچسب‌خورده با , , , , , , | دیدگاهی بنویسید

حس مقابله

در اوج ناامیدی و به خود پیچیدگی هستی، انگار اون آدم یک روز قبل نیستی. هی درگیر چیزی گم شده‌ای در وجود خودت هستی… خوب می‌دانی چیزی را در وجودت گم کردی. درجستجویش هستی، هر قدر غور می‌کنی و تلاش برای پیدا کردنش انجام می‌دهی، ولی نمی‌توانی پیدایش کنی و یا هم این توانایی در و جودت نیست تا دریابی‌اش و با هر زبان که برایش قابل فهم باشد صحبت کنی و خودت را  از این درگیری که هر لحظه دارد آب می‌کندات، بیرون شوی.

می‌خواهی خودت را برایش ثابت کنی که تو آن‌قدر ضعیف نیستی که تا نتوانی همرایش مقابله کنی، ولی این که این لعنتی در کدام قسمت وجودت خودش را پنهان کرده و نمی‌خواهد خودش را آشکار کند و بگوید بلی این منم که قصد مقابله را با تو دارم و می‌خواهم با این کارها ترا نابود کنم و نمی‌خواهم این‌طور به دل خودت باشی، اینش دیگر قابل تحمل نیست و من دست نخواهد کشیدم از جستجویش و برعکس تلاش‌های خودم را چند برابر خواهم کرد. تا نشانش بدهم منم از اون کله‌شق‌های هستم که توانایی هر کاری را که خواسته باشم یا نداشته باشم برای انجامش تلاش جدی و همه‌جانبه خواهم کرد تا این که مغلوبش کنم و توانایی‌ام را به رخش بکشم. برایش بفهانم که با کی طرف است، مردی که برای خودش از کودکی مرد بوده و هیچ نیازی به سن و سال نداشته، هیچ محدودیت نتوانسته سد راهش شود، تا اعتماد به نفس و پشت کارش را به چالش بکشد؛ بلی این برای خودش مردی به تمام معنا شده و هیچ کوهی و حتا جهنمی مقابلش نمی‌تواند بیایستد، بنا بر این بهتر خواهد بود تا خودت را مانند بچه آدم ظاهر بسازی و خودت مرا به هر نوع مبارزه‌ای که خواسته باشی دعوت کنی…

نوشته‌شده در از قلم من | برچسب‌خورده با , , , , | دیدگاهی بنویسید

شروع دوباره در پایان

بلی تا این‌جا بود

نمی‌شه ادامه داد

اصلا ادامه نداره

نباید هم داشته باشه

باید قبول کنم من ناتوانم

چرا فشار؟ چرا جبر؟

چرا بی‌هدف؟

به کجا روان باشم؟

دیگه بس است

نتوانستم تا آخر بروم

اصلا نمی‌توانم

نه این که نمی‌خواهم

شاید تمام شده

من بی‌خبرم

می‌خواهم برگردم به عقب

سر جای خودم…

بن‌بست است

دیوارهای نامعلوم

نمی‌بینی ولی هست.

مانع‌ات‌شدن…

اما نه

قبول‌کن

برگرد

می‌آیم، بله می‌آیم

خسته شدم

خیلی‌خیلی خسته شدم

دیگر نه پاه رفتن است

نه چشم دیدن

نه حرکتی برای جنبیدن

دیگه کسی نیست

دنبال کسی نباید باشم

ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در از قلم من | برچسب‌خورده با , , , , | دیدگاهی بنویسید

بهار؛ امپراتوری در دل طبعیت!

وقتی زمستان با آن همه ابوهت و وحشتی که هیچ چیز سرش نمی‌شود و مهربانی، خوبی، دلگرمی، صمیمیت، شادابی و خوشبختی طبیعت را ازش گرفته است، همه زیبایی‌ها را نابود یا کم‌نما کرده و طبیعت را میراث نیاکان خود فکر می‌کند، با عزم راسخ و اراده قوی خودش را مالک همه زمین و زمان می‌داند که گویی همه‌کاره باشد و بند و بساطش را بی‌رحمانه و خودخواهانه بر دامان نازک و خوش‌رنگ طبیعت پهن کرده و سبب از بین رفتن گل و سبزه می‌شود و مزاحمت‌های هر روزی‌اش خسته‌کن و رنج‌بار می‌شود، پس به جانب هستیم که از آن دل گرم نداشه باشیم. نه دوستش داریم و نه‌هم توانایی این را دارد که خودش را در دل ما جا بزند؛ چون ما می‌دانیم عمر زیادی نخواهد داشت و فصل گرمی و سرسبزی از راه خواهد رسید و زمستان بند و بساطش را جمع نکرده، نابود خواهد شد.

این فصل طوری پدیدار می‌شود که همه راه‌های فرار زمستان را بند می‌کند؛ گریزی در کار نیست، او را کاملاً محو می‌کند و ما هیچ وقت ندانستیم زمستان با این همه سرو صدایش، با آمدن این فصل کجا می‌شود؛ در دل زمین می‌رود یا در اوج آسمان؛ ولی خوشی این‌جاست که این فصل سرد ناپدید می‌شود و دیگر اثری ازش نیست.

خورشید با پاره‌کردن ابرها نورش را با یک دنیا عشق و امید از میان پاره‌پاره‌‌های در حال محو شدن ابرها دوباره با همان گرمی به جایش می‌ایستد و به ما مژده شکست زمستان و پدیدار شدن امپراتوری را می‌دهد.

حالا کیست این امپراتور و چگونه مقابله کرده است با این زمستان سنگ‌دل و مستبد و آن را شکست می‌دهد؟

واقعا نمی‌دانید این امپراتور کیست؟ کی؟ چی؛ می‌تواند به این ساده‌گی زمستان و سردی‌هایش را از سر راه بردارد و محو نابود کند؟ انتظار دارید همین حرف ساده را هم من بگویم؟ خوب حالا که شما اصرار دارید، می‌گویم، البته با شمارش معکوس؛ سه – دو – یک…

آخی این امپراتور «بهار» است. بهار وقتی نامش را می‌شنوی عشقش در قلبت فوران می‌کند، خاطره‌های شیرینش را بیاد میاری و هم‌زمان با شنیدن این اسم به خودت می‌گویی: «گرمای عشق دوباره می‌تابد». بلی اینک بهار است که با لشکر عظیم از هر کجایی پدید آمده و نیزه‌هایش از کوه‌ها و بیابان‌ها، از هر کجای این زمین سر برآورده و خون‌سردانه زمستان را می‌بلعد.

می‌دانیم این نیزه‌ها حتا از دیوارها و بام خانه ما سر بلند کرده بود، اول وقتی دیدم فکر کردم زمستان برای اذیت ما فن‌های جدیدی را بکار خواهد برد، اما نه چنین نبوده، دیدم این رنگ امید است، این چهره‌های شاد و خندان که خیلی پر شور و غوغا کنان از زمین و زمان بیرون شده است، این‌ها نظامیان بهار است، نیروهای تحت امر بهار است. می‌گم: این بهار چطور در این نبرد خانمان‌سوز موفق شده و بهترین کاپ‌های سرخ رنگ را نصیب شده است؟ دلیلش داشتن چنین نیروی تا دندان مسلح بوده و همکاری و یاری اشتیاق طبعیت به سبزی و زیبایی بوده است و آن‌سو مردم نیز از آمدنش استقبال کم‌سابقه و بی‌پیشینه کردند.

همین که فهمیدن بهار میاید همه کشورها به جنب‌وجوش اقتادند، نه یکی نه دو، نه صد، نه هزار.. بلکه همه مردم جهان به‌خاطر این‌که بتوانند قدردانی بشتر ازش کنند و اول‌تر از همه میزبانش باشند، شروع کردند به تکاندن خانه‌های‌شان؛ پاک‌کاری خانه‌های‌شان. نه تنها خانه‌های‌شان، بلکه خیابان‌ها را، دشت و صحرا را و همه زمین را به استقبال فصل سبز و زیبا تمیز کردند.  شاهد بودم حتا بسیاری خیابان‌های قیرریزی شده را از هیجان زیاد، دوباره قیر ریزی کردند، بسیاری خیابان‌ها را بزرگتر از حد معمولش کردند، این خیابان مقابل ولایت را شما به یاد دارید و دیده بودید چی شلوغی بود، چه ترافیکی بود، اما حالا با آمدن بهار نه خیابان کوچک است نه هم ترافیک قطار زرنح‌ها…. بهار خیلی به‌راحتی می‌تواند از این جاده عبور کند و به تالار مولانا برود؛ آه من چی می‌گویم؟ بهار که تنها به تالار مولانا نمی‌رود؛ همه‌ی شهر را به تسلط خود در آورده است هر کجا دلش خواست می‌رود.

جالب‌تر از همه موارد که من دیدم این بود که همسایۀ‌ما حتا لانه‌های مرغ‌ها و کبوترهای‌شان را رنگ کرده بود. اینش که به هرحال، «طویله» بزرگی داشتند که چندین راس گاو و گوسفندانش را آن‌جا از دید زمستان پنهان کرده بود، تا زمستان حتا نتواند آنها را ببنید، چی برسد به این که با آنها آغوش کشی کند، اما این طویله را  آن‌قدر پاک کرده بود که من دیروز به هدف رفتن به کافۀ‌ای محلۀ‌مان، وارد «طویلۀ» همسایه شدم و هنگامی‌که رفتم «قلیانی» سفارش بدهم، گوساله‌های دو قلوی‌ همسایه را دیدم که یکی سیاه و دیگری سفید باهم درد دل می‌کنند و از این‌جا بود فهمیدم این همان «طویله» است و من سهواً وارد شده‌ام…؛ یعنی این همه آماده‌گی برای امپراتور گرفته بودن مردم که باور نکردنی بود…

جداگانه اگر از آماده‌گی هر کدام بگوییم، سال‌ها طول می‌کشد. بالاخره در هر شهر، هرکشور، حتا هر گوشه‌ای از جهان مردم با شور و شوق فراوان آماده‌گی می‌گیرند و به‌شدت منتظر قدم‌های بهار هستند، ولی می‌بینیم بهار میاید، چی با ناز و نخره و چی هنرمندانه… میاید. عطر معطرش از خودش زود‌تر می‌رسد، حتا بویش عالم را به تحرک می‌اورد، طبیعت دیگر خود را در ظلمت و تاریکی حس نمی‌کند، خودش را می‌سپارد به دست باد و بوی بهار…

شاخه‌های عصیان‌دیده و لرزان، دیگر به خودشان می‌رسند و خود را با لباس‌های سبز رنگی آراسته می‌کنند. خود را عطر می‌پاشند و هی تلاش می‌کنند سرشان را بلندتر نگهدارند تا هیچ‌چیزی مانع دیدن‌شان از بهار نشود. گل‌بته‌های که در وسط این نبردها شماری شهید دادند و شماری هم سرشان از تن‌شان جدا شدند، از بوی بهار دوباره زنده می‌شوند و شاخه و پنجه می‌کشند، نسل جدیدشان نمایان می‌شود، همه خنده‌کنان و راست‌قامت ایستاده می‌شوند تا مبادا از دیدن بهار محروم شوند.

از پرنده‌گان هیچ نپرس؛ دیوانه‌وار هیاهو سر می‌دهند، صدای‌شان را نمی‌شود دوست نداشت، کسی توانایی آرام‌کردن آنها را ندارد، هر کدام از خود اداهای جداگانه و نوای خاصی سر می‌دهند، رقابت سختی میان شان جریان پیدا می‌کند؛ هر کدام تلاش می‌کند تا صدایش بلندتر شده و بیشتر در محراق توجه قرار بگیرد.

گقتنی‌ها نه کم است و نه تمام‌شدنی، خلاصه حرف‌ها؛ بهار فصل است تحول است، توصیف است که قلم روی آن سرزمین‌های زیادی را در بر می‌گیرد.

در اخیر حرف من است در بهار از کینه خالی شوید، مزرعه سینه‌های‌تان را از سبزۀ محبت سبز و خرم سازید، بهار را دوست داشته باشید، زندگی‌تان سبز خواهد شد. …

 

سید حسن انوری

نوشته‌شده در مقاله ها | برچسب‌خورده با , , , , , | دیدگاهی بنویسید

تفاوت‎های نسخه چاپی و الکترونیکی روزنامه هشت صبح افغانستان

تفاوت‎های زیادی میان نسخه چاپی و الکترونیکی روزنامه هشت صبح وجود دارد، اما در ذیل چند تفاوت عمدۀ آن به‌صورت واضح و مفصل ذکر شده است.

در قدم نخست آن‎ چه که خود را بیشتر از همه نمایان می‎سازد، این است که در نسخه چاپی این روزنامه ملی، تمام گزارش‎ها در یک وقت معین اول صبح چاپ می‎شود و در یک شبانه روز یک بار به نشر می‎رسد، اما در نسخه الکترونیکی شان، نه تنها در یک زمان بلکه به صورت فوری و هر زمان قابل نشر است و به نشر می‎‌رسد.

تفاوت دیگری که وجود دارد این است که برخی گزارش‎های که در نسخه چاپی هشت صبح به صورت کوتاه وجود دارد، در نسخه الکترونیکی شان به صورت طولانی و مفصل به نشر می‎رسد.

تفاوت دیگر در تبلیغات این دو نسخه است که تبلیغات چاپی و الکترونیکی شان از هم فرق می‎نماید و یک‌سان نیست.

و تفاوت دیگر این است که در نسخه الکترونیکی گزارش ها به صورت منظم و دقیق به خارجی، داخلی، ورزشی، فرهنگی و غیره تقسیم بندی نشده است، اما در نسخه الکترونیکی این بخش‎ها به صورت منظم و دقیق بخش بندی شده است.

در نسخه چاپی به‎غیر از گزارش‎ها و خبرهای که به نشر می‎رسد اطلاعات دیگری وجود ندارد، اما در نسخه الکترونیکی آن اطلاعات و کتاب‎های مختلف  و تحلیل‎های مختلف و مقالات مختلف وجود دارد.

آرشیف یکی دیگر از تفاوت‎های است که در نسخه چاپی در خود روزنامه آرشیف می‎شود و جای‎گیر است و باید مکان مشخص را اختصاص داد و معمولا برای مشتری سخت است، اما در نسخه الکترونیک راحت و به‎صورت کلی و جداگانه می‎توان مطالب را آرشیف کرد.

و به صورت عمومی گفته می‎توانم بگویم که دسترسی به نسخه الکترونیکی آسان، ارزان و فراگیر است نسبت به نسخه چاپی آن که قیمت و کم‎یافت می‎باشد.

نوشته‌شده در کار عملی دانشگاه | دیدگاهی بنویسید

معرفی ده سایت خبری

خبرگزاری فارس

نخستین خبرگزاری مستقل ایران است كه در بهمن‌ماه سال 1381 همزمان با فرارسیدن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی راه‌‌اندازی شد.
این سایت در صفحه «درباره ما» نوشته‌است: «آمده‌ایم تا از ایران امروز برای فردا و فرداها حراست كنیم، پاسداشت فرهنگ دراز دامن اسلامی در پیشانی فعالیت‌های ما قرار دارد. دانایی را عامل مهم توانایی ملی می‌دانیم و رسانه را یكی از ابزارهای مهم گسترش آن قلمداد می‌كنیم.»

 

روزنامه هشت صبح

روزنامه ی ۸صبح که در حال حاضر بزرگترین روزنامه ی مستقل افغانستان با بیشترین پوشش در سطح کشور است، در ماه جوزای سال ۱۳۸۶ از سوی شماری از روزنامه نگاران مطرح و فعالین حقوق بشر و رسانه پایه گذاری شد تا بتواند در راستای تعمیم دموکراسی و رشد جریان های سیاسی موثر باشد.

این روزنامه با رویکرد خبری و تحلیلی رویدادها و ایجاد زمینه ی گفتمان بین مردم در زمینه های سیاسی و اجتماعی توانست جایگاهش را تثبیت کند. این روزنامه بر آن است تا اطلاعات را به صورت مناسب و متوازن و بی طرفانه به مردم برساند. از سویی هم روزنامه بر آن است تا از نهادها و روند های دموکراتیک و حقوق بشری حمایت کرده و در زمینه ی عدالت انتقالی به صدای قربانیان مبدل شود.

 

طلوع‌نیوز

طلوع‌نیوز، شبکۀ خبری ۲۴ ساعته در افغانستان است که برنامه‌های گونه‌گون، مانند: گفتمان‌ها و نیز گزارش‌های اقتصادی، منطقه‌یی و جهانی ارائه می‌کند.
طلوع‌نیوز در راستای خبرهای تازه، گزارش‌های پژوهشی و گفت‌وگوهای امیدوارکننده میان رهبران سیاسی افغانستان، توجه ملتی را به سوی خود جلب کرده‌است؛ ملتی که اطلاعات درست را زود و به موقع می‌خواهند.
این شکبۀ ۲۴ ساعته در بخش‌های مختلف، مانند: نشرات زنده، بخش آنلاین و رسانه‌های اجتماعی برای شهروندان افغانستان فعالیت می‌کند.

 

خبرگزاری آریانا نیوز

خبرگزاری آریانا نیوز یکی از خبرگزاری‌های مطرح خبری در سطح کشور و حتی منطقه نیز بوده می‌تواند. این خبرگزاری در برگیرنده موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… کشور و جهان را در بر می‌گیرد.
ناگفته نباید گذاشت که خبرگزاری آریانا نیوز در ولایت هرات فعالیت دارد و همه‌روزه در تلاش است تا جدیدترین اخبار و مقالات سیاسی را در صفحه خود به نشر برساند.

 

خبرگزاری بانوان افغانستان

خبرگزاری بانوان افغانستان، یکی از خبرگزاری‌های تازه و جدید کشور به حساب می‌رود. این خبرگزاری توسط انستیتوت تحقیقات و مطالعات رسانه‌ای افغانستان در هرات راه‌اندازی شده‌است.
خبرگزاری بانوان بیشتر روی موضوعات «بانوان در جامعه» می‌چرخد و تمامی دست‌اندرکاران این خبرگزاری را بانوان تحصیل‌کرده «هرات» شکل می‌دهد.

 

خبرگزاری خاور میانه

خبرگزاری خاور میانه که دفتر مرکزی آن در شهر کابل موقعیت دارد یکی از خبرگزاری‌‎های مشهور کشور محسوب می‌شود.
این خبرگزاری همزمان با پنج لسان (فارسی، پشتو، عربی، روسی و انگلیسی) فعالیت دارد و هدف آن بیشتر نقد سیاست‌های داخلی و منطقه است.

 

خبرگزاری وطن24

خبرگزاری وطن24 یکی دیگر از خبرگزاری‌های حوزه غرب افغانستان به شمار می‌رود. تمرکز بیشتر این خبرگزاری به رویدادها و حوادث حوزه غرب می‌باشد و اما در کنار این، خبرهای منطقه و کشور را نیز پوشش می‌دهد.

 

خبرگزاری پژواک

در قسمت «درباره ما» این خبرگزاری آمده‌است: «پژواک بزرگترين آژانس خبرى مستقل  افغانستان است.دفتر مرکزی آن در کابل موقعيت دارد و با داشتن هشت دفترساحوى و يک شبکه وسيع خبرنگاران در سراسر کشور خبرها ، فيچرها، تحليل ها و مصاحبه ها را  به لسانهاى درى، پشتو و انگليسى به نشر ميرساند. پژواک همچنان براى آژانس هاى خبرى بين المللى ، تلويزيون ها و راديوها ، تصاوير و کلپ هاى ويديويى وصوتى را فراهم مينمايد.»

 

خبرگزاری جمهور

در صفحه در «درباره ما» خبرگزاری جمهور آمده‌است:
خبرگزاری جمهور در سال 1390 تأسیس شد، در دو بخش خبر و تحلیل، فعالیت مستمر دارد و دو حوزه داخلی و بین‌المللی را پوشش می‌دهد. دفتر مرکزی جمهورنیوز در کابل می‌باشد و در برخی شهرها و ولایات مهم افغانستان خبرنگاران فعال دارد. این خبرگزاری دارای یک بورد شاخص از نویسندگان و تحلیل‌گران نیز می‌باشد که هر روز مهم‌ترین تحولات افغانستان و جهان را مورد بررسی و تحلیل قرار می‌دهد و نیز پذیرای آراء و نوشته‌های سایر نویسندگان محترم، می‌باشد. فعلاً به زبان‌های دری و پشتو منتشر می‌شود.

 

خبرگزاری صدای افغان (آوا)

خبرگزاری صدای افغان (آوا) اولین رسانه‌ای از این دست است که پس از سقوط طالبان و برسرکار آمدن حاکمیت جدید، به صورت غیردولتی تأسیس گردیده‌است.
اگرچه دست‌اندرکاران این خبرگزاری را سابقه بس طولانی در کار خبری است چنانچه ازسال 1371 با تأسیس خبرگزاری تبیان اولین‌بار پا درعرصه کار رسانه‌ای می‌گذارند اما خبرگزاری صدای افغان (آوا) در ادامه همان کار ولی جدی و حرفه‌ای‌تر در 26 حوت سال 1380 توسط سیدعیسی حسینی مزاری درشهر کابل تأسیس گردید.

نوشته‌شده در کار عملی دانشگاه | دیدگاهی بنویسید

نوبت کار در اتاق هم اگر از حمید باشه

اول خو صبح وقت بیدار کردن ای جناب یک قیامت بزرگیست شاید بامداد امروز شش بار در حد ایستاده کردن بیدارش کرده باشم ولی باز هم با یک خو گفتن مثل مرده ها میفته به جایش بگویی کوه کنده باشه ای آدم.

خوب بیدار که شد نپرسید که کدام کار را انجام نمیته اول صبح بعد از جارو کردن پاک کاری و منظم کردن اتاق  چای بالای گاز قرار دادن تمام شهر هرات را بخاطر پیدا کردن نان روغنی میگرده و یک ناشتاه بی سابقه آماده میسازه بعد بخاطر این که خودش پیش از ظهر دانشگاه میره نان چاشت را هم آماده میسازه تا کسانیکه تایم  شان بعد از ظهر است غذای شان آماده باشد نوش جان کرده روانه دانشگاه شود. غذای شب را که پیش از خوردن 50 بار خودش تعریف میکند چی دروغ تعرفی هم است دست بختش شورباه باگوشت گوساله در پهلویش کچالو و زردک در روی سفره که بیایم ترکاری 4 قسم نوشابه ی رنگارنگ و میوه هم که در تقسیم اوقات غذایی فرداشب باید آورده شوه نفر آورده و آماده ساخته. بعد از صرف غذا به شدت منتظر تعریف و توصیف در یک کنار بدون این که چیزی بگویه نگاه میکنه به طرف هر که تا این که گفته شوه دست شما درد نکند واقعا خوش مزه بود هیچ تاحال این قسم شوبانخورده بودیم کاش هر روز نوبت از تو باشه یا کاش نوبتت زود زود بیایه از این قبیل گپا و او هم به خوش حالی دستر خوان را جمع میکند و مهم این قسمت است که چاینک در نوبت او سیمک کاری و سفید میشه زنگ پیاله های چای به نوبت او پاک میشه منظم کردن و چیندن ظرف در کابنت آشپزخانه به نوبت او میشه شستشوی سافی ها بعد از شستن ظرف ها به نوبت او میشه و در آخر باید بگویم ان قدر از پاک کاری آشپز خانه خوشش میایه که دلت میشه یک شب توشک ته به آشپزخانه بیاری و به این جا بخوابی.

ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در عمومی | دیدگاهی بنویسید

استاد عبدالعلی مزاری، قربانی راه «وحدت ملی»

عبدالعلی مزاری! این نام را زیاد شنیده بودم، اما زمانی در مورد او بیشتر فهمیدم که در باره اش جستجو و مطالعه کردم. استاد مزاری شهید از همان دوران نوجوانی که دانش آموز مدرسه دینی بود به خوبی سیاست را مطالعه و اوضاع کشور را درک کرده بود.
ggg
او از همان ابتدا برای تحول در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی کشور تلاش و مبارزه را آغاز کرد. استاد مزاری شهید با وصف این که در هویت بخشی به هزاره‌ها و شعیه‌یان افغانستان نقش بارز را ایفا نموده است و در این راستا از هیچ گونه پیکار دست نکشید،  به ساختن یک دولت ملی مشروع متشکل از تمام اقوام و مذاهب کشور نیز چالش های زیادی را پشت سر گذاشت و با هرگونه هرج و مرج دست و پنجه نرم کرد. عقیدۀ شهید مزاری همیشه برابری و برادری همه اقوام کشور بود و با برتری جویی های قومی شدیداً مخالفت داشت و از این رو من برخلاف برخی ها در اعطاء لقب «شهید وحدت ملی» به استاد شهید کاملاً موافقم، چون استاد مزاری برخلاف عقیدۀ برخی ها، همان‌گونه که در بالا تذکر یافت؛ دشمن و مخالف سرسخت برتری جویی های قومی و مذهبی بود و حتا در زمان جهاد، برادران اهل سنت از هرقوم و از استان های گوناگون کشور در سازمان «نصر» در کنار استاد شهید کار میکردند و یکجا علیه بی عدالتی ها شعار سر می دادند. استاد مزاری شهید، شخصیت فکری ویژه‌یی داشت و هیچ گاه و هیچ‌بهانه‌یی نتوانست افکار و اهداف عدالت طلبانۀ او را تغییر بدهد. وی خواستار پیاده شدن عدالت اجتماعی میان تمام اقوام و مردم کشور بود.

استاد شهید به خاطر مقاومت های تاریخ ساز و ماندگار خود در افغانستان به ویژه در سه سال مقاومت در غرب کابل توانست به یک رهبر ملی و کارزماتیک تبدیل شود.

از کارنمامه‌های استاد شهید، مزاری طی سال ها و بهانه های مختلف در افغانستان و ممالک دیگر جهان گرامی داشت صورت گرفته و از افکار ویژۀ وی همیشه تقدیر صورت گرفته است. اما جهت تعصب قومی برخی گروه ها و نبودن آثار و سخنان وی، شخصیت سیاسی ومبارزاتی استاد مزاری به درستی تعریف نشده است است و از همیتن رو، نسل نو شناخت دقیق از استاد ندارند و از شخصیت آن بزرگ مرد تحلیل های گونه گون صورت می گیرد. اما آنانیکه از استاد شناخت دقیق دارند پیروان رهبر شهید باید سیره نیک آن را به عنوان میراث گرانبها همیشگی خود قرار داده و در عمل کرد آن کوشا باشد.

نوشته‌شده در از قلم من | برچسب‌خورده با , , , | دیدگاهی بنویسید

دیوارهای مهربانی پی‌درپی؛ بلاخره به کش و بگیر کشیده شد!

آدینه روز کمی دیرتر از خواب بیدار شدیم بعد از صرف غذای صبح ذبیح گفت: «بریم شهر یگان چیزها نیاز دارم چکر هم میشه دلتنگی‌ها هم رفع میشه، دیریست شهر نرفتیم بسیار لوازم باید بخرم.»

من هم قبول کردم آماده شدم که بریم. نیم ساعت این بزرگوار مرا منتظر گذاشت تا ریش و بروت خود را تراشید، موهای خود را پایان و بالا کرد، عطر و اسپری کاری کرد، بوت‌های خوده رنگ کرد، خلاصه یک قسم استایل زد فقط بگویی که به تالار ستاره شهر کابل به عروسی خبر باشه.

?

?

رفتیم شهر چکر زدیم و لوازم مورد ضرورت را هم خریداری کردیم و به سوی اتاق روان شدیم، در همین لحظه یک رفیقم را دیدم و رفتم نزدیکش تا احوال پرسی کنم.  ذبیح در سایه دیوار ایستاده شد و منتظر من ماند. چند لحظه‌ای با دوستم صحبت کردم که

سر و صدای ذبیح با یک خانم تقریبا 50 ساله بلند شد، میبینم خانم با تمام قوت ذبیح را به طرف خود می‌کشاند که «بیا بریم من اولاد ندارم» و این و آن.

رفتم نزدیک تا قضیه را بدانم ذبیح ای طرف کش داره میگه: «او خاله از برای خدا بان ماره اشتباه گرفتی، مه اینجه در سایه دیوار منتظر دوستم استم، برو به کارت برس.» خاله دو پای خوده به یک موزه کده که «هله زود بریم.»

مه هم با دیدن این صحنه تعجب کدم که چی گپ شده؟ گفتم: «خاله‌جان خیرت است؟» متوجه شدم که ذبیح به سایه دیوار مهربانی ایستاده بوده او خاله هم بیچاره فکر کده که ای بچه مقبوله کدام تا اینجه مانده که کسی ببره، پرسیدم چی گپ است؟ خاله گفت: «بچه به دیوار مهربانی ایستاده بود میگم بیا بریم نمیره.»  مه با خود گفتم: «اینه وله ای ره کی پره کنه، خاله جان اشتباه گرقتی دیوارمیوار رفت خلاص شد؛ چیزهای کهنه مردم تمام شده، برو پشت کارت.» او بیچاره هم قناعت کرد رفت ما هم قرا قرا طرف اتاق آمدیم.

#شوخی

نوشته‌شده در از قلم من | برچسب‌خورده با , , , | دیدگاهی بنویسید